کد مطلب:298621 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

ابوبکر از حربه ی عوامفریبی استفاده می کند


با توجه به سخنان فاطمه ی اطهر (س) و دقت در فرازهای این نطق پرشور و آتشین بخوبی روشن می شود كه چگونه مردم مدینه تحت تاثیر قرار گرفته و هیجان پیدا كرده و آماده ی یاری و كمك كردن به دختر مظلوم پیغمبر گشته اند، و روی همین نكته بود كه ابوبكر كوچكترین تامل و درنگ را خطرناك می دانست و ناچار بود به هر وسیله ای شده حتی مجال فكر كردن را از مردم بگیرد، و به هر ترتیبی شده حقیقت را كتمان كرده و چهره ی حق را بپوشاند!

اما به چه وسیله؟!

مسلما نمی توانست در برابر دختر پیغمبر و یگانه یادگار رسول خدا و افكار عمومی كه سخت به نفع فاطمه (ع) تحریك شده بود دست به خشونت و تندی بزند، و حتی سخنان تندی بر زبان جاری سازد، و به همین جهت بود كه با كمال مهربانی و


ملایمت و تظاهر كردن به دوستی و ملاطفت، از حریه ی ناجوانمردانه ی عوامفریبی استفاده كرد و همان راه خدعه و نیرنگ و حقه و تزویر را در پیش گرفت و بلادرنگ شروع به سخن كرده در جواب گفتار منطقی فاطمه ی اطهر چنین گفت:

ای دختر پیغمبر! پدر تو نسبت به مومنان كمال عطوفت و مهربانی را داشت، و در مورد كافران عذابی دردناك و عقابی بزرگ بود، و (همان گونه كه بیان داشتی) اگر نسبت تو را با او بسنجیم تنها پدر تو بود نه پدر زنان دیگر و برادر شوهر تو بود نه برادر مردان دیگر، و او بود كه شوهر تو را بر هر دوست دیگری مقدم داشت، و علی هم در هر پیش آمد سختی او را مساعدت كرد.

دوست ندارند شما را جز مردمان رستگار و سعادتمند، و دشمن ندارند شما را جز افراد بدبخت شقاوتمند. شما عترت پاك و برگزیده ی پیغمبر هستید كه ما را به خیر و خوبی راهنمایی و دلالت كرده و به سوی بهشت راهبری می كنید، و تو ای بهترین زنان و ای دختر بهترین پیمبران در گفتار خود صادق و راستگو هستی و وفور عقل و مقام و فضیلت تو بر همگان معلوم، و كسی نخواسته تا حقی را از تو بازگیرد و یا گفتارت را تكذیب كند.

اما به خدا سوگند می خورم و خدا را گواه می گیرم كه من دستور رسول خدا را عمل كردم و جز به اذن و فرمان او عملی انجام نداده ام و من خود از پیغمبر شنیدم كه می گفت: «نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضه و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الكتاب و الحكمه و العلم و النبوه...» [1] .

(ما پیغمبران طلا و نقره و یا خانه و مزرعه ای از خود به ارث نمی گذاریم و آنچه ما به ارث می گذاریم تنها كتاب و حكمت و علم و نبوت است.)

و آن اموالی كه از ما به جای می ماند اختیارش به دست خلیفه ی مسلمانان است كه هرگونه مصلحت بداند آن را مصرف كند، و من از درآمد فدك برای سربازان اسلام مركب و اسلحه ی جنگ می خرم تا به وسیله ی آنها با كفار جنگ كنند، و این كاری نیست


كه من از پیش خود انجام داده باشم بلكه تمام مسلمانان با من در این عقیده همراه و موافق هستند، و اما آنچه مال شخصی خود من است همه را در اختیار تو می گذارم تا هر چه می خواهی از آن برداری و استفاده كنی، اما شما خودت آیا اجازه می دهی كه من با دستور پدرت- كه درود خدا بر او باد- مخالفت كرده و برخلاف نظر او عملی انجام دهم؟


[1] درباره ي اين حديث ساختگي در صفحات آينده بتفصيل سخن خواهيم گفت.